پارت پنجاه و سوم :

معطل نمی کنم و از اتاق بیرون و یکراست به دستشویی می رم.عینکم رو بر می دارم و پشت هم آب می پاشم به صورتم.دست به لبه ی روشویی می گیرم و چند بار محکم نفسم رو بیرون‌ می دم.من طاقت ندارم ببینمش.تازه تازه داشت حالم خوب می شد.تازه چند وقتیه دلم داره دوباره گرم می‌شه به زندگی.چند وقتیه حس می‌کنم منم حق زندگی بهم داده شده.یه فرصت کوچیک.شایدم‌چیزی به پایانم‌ نمونده نمی دونم.دوباره به دفتر صداقت بر

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۱ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    10

    من عاشق این رمان شدم خسته نباشی نویسنده جونم عالی بی نظیر

    ۲ هفته پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهیتون

    ۵ روز پیش
  • سمانه

    30

    رمانتون عالیه

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    خوشحالم رمان رو دوست دارید

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.